میخواهم...


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 175
نویسنده : محمدرضا غلامی

می خواهم از عشق بنویسم

از این تلاطم پیرانه سر که انگار تقویم عمر مرا وارونه خوانده است.

 آه که در پایان من تازه میل آمدن کرده است!

می ترسم

از این آرزوی چندین ساله می ترسم

از نوشتن درباره عشق می ترسم

دست هایم از ترس یخ بسته اند، پاهایم لرزانند ودلم دریاوار در جوش و خروش است.

من از شروع دیر هنگام می ترسم.

از تلاقی نگاهی که خرمن جانم را به اشارتی سرد می سوزاند می ترسم

از شب های پر رمز و راز،

 از سکوت های کشدار،

 از دعاهای بی اثر و نماز های بی حضور

از خودم و تمام لحظات پر از خیال تو می ترسم.

اما

تو بیایی من نخواهم ترسید

تو بیایی من شجاع خواهم شد

تو بیا و اسم شب تمام حیات و ممات من را بر زبانت جاری ساز

بیا و عشق را فریاد کن.

اگر بیایی

من و تو همه را مبهوت خواهیم کرد

اگر بیایی 

 خدا هم با ما خواهد بود.

و شاید باز

خدا را چه دیدی

من عاشق تو خواهم شد.

باور کن!

 




مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








من آن غریبه ی دیروز ، آشنای امروز و فراموش شده ی فردایم . در آشنایی امروز مطالبی می نویسم و عکس هایی قرار می دهم تا در فراموشی فردا یادم کنید . غرض نقشي است كز ما بازماند / كه هستي را نمي‌بيبنم بقايي...

طرفدار کدام تیم هستید؟


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان *دلنوشته* و آدرس rezagholami.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 82
بازدید دیروز : 75
بازدید هفته : 157
بازدید ماه : 157
بازدید کل : 1547
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1