عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 4 تير 1398
بازدید : 89
نویسنده : محمدرضا غلامی

به رسم صبر ، باید مَرد آهش را

 نگه دارد
اگر مرد است، بغض گاهگاهش را 
نگه دارد

پریشان است گیسویی در این باد و
 پریشان‌تر
مسلمانی که می‌خواهد نگاهش را
 نگه دارد

 

تاریخ : پنج شنبه 15 آذر 1397
بازدید : 118
نویسنده : محمدرضا غلامی

برای دانلود آهنگ بر روی لینک زیر کلیک نمایید 

 

uupload.ir/view/xc3h_ava_bahram_-_az_rahe_door_(iromusic).mp3/

 

 


تاریخ : یک شنبه 8 مهر 1397
بازدید : 123
نویسنده : محمدرضا غلامی

 ﺑﺎ ﺗﻮ ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ ﺗﺮﻡ ﯾﻪ ﻧﻤﻪ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺗﺮﻡ ﺩﯾﻮﻭﻧﮕﯿﻪ ﻣﺤﻀﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺩﯼ ﺗﺮﻡ

ﻣﯿﺦ ﺗﻮ ﺷﺪﻡ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺭﻭ ﺩﻟﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﭗ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﻪ ﺑﺪﺟﻮﺭﯼ ﻣﯿﺸﻢ ﻏﯿﺮﺗﯽ
ﺩﻟﺘﻮ ﺑﺮﺩﻣﻮ ﺩﻣﻢ ﮔﺮﻡ ﺩﻟﻪ ﺗﻮ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺗﺮﻡ ﮐﺮﺩ ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺳﺮ ﮐﺮﺩ
ﺩﻟﺘﻮ ﺑﺮﺩﻣﻮ ﺩﻣﻢ ﮔﺮﻡ ﺩﻟﻪ ﺗﻮ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺗﺮﻡ ﮐﺮﺩ ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺳﺮ ﮐﺮﺩ

ﺭﻭ ﺗﻮ ﺣﺴﺎﺳﻢ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻦ
ﻣﯿﺪﻭﻧﻦ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻤﺖ ﻋﺸﻘﻢ
ﻣﺜﻠﻪ ﺑﺎﺭﻭﻧﯽ ﯾﻪ ﺟﻮﺭ ﺁﺭﻭﻣﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺁﺳﻮﻥ ﻧﯽ ﻣﻨﻢ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺗﺮﺗﻢ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻋﺸﻘﻢ
ﺩﻟﺘﻮ ﺑﺮﺩﻣﻮ ﺩﻣﻢ ﮔﺮﻡ ﺩﻟﻪ ﺗﻮ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺗﺮﻡ ﮐﺮﺩ ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺳﺮ ﮐﺮﺩ
ﺩﻟﺘﻮ ﺑﺮﺩﻣﻮ ﺩﻣﻢ ﮔﺮﻡ ﺩﻟﻪ ﺗﻮ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺗﺮﻡ ﮐﺮﺩ ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺳﺮ ﮐﺮﺩ
ﺩﻟﺘﻮ ﺑﺮﺩﻣﻮ ﺩﻣﻢ ﮔﺮﻡ ﺩﻟﻪ ﺗﻮ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺗﺮﻡ ﮐﺮﺩ ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺳﺮ ﮐﺮﺩ
ﺩﻟﺘﻮ ﺑﺮﺩﻣﻮ ﺩﻣﻢ ﮔﺮﻡ ﺩﻟﻪ ﺗﻮ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺗﺮﻡ ﮐﺮﺩ ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺳﺮ ﮐﺮﺩ
 
 
برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک نمایید 
 

تاریخ : جمعه 6 مهر 1397
بازدید : 111
نویسنده : محمدرضا غلامی
ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩ ، ﯾﮑﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﯾﮑﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ ﻧﺒﻮﺩ
ﯾﮑﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﮑﯽ ﺟﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺩ …
ﯾﮑﯽ ﺟﺰ ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﮐﺴﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻧﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﯾﮑﯽ ﺍﺳﻢ ﯾﮑﯿﻮ ﺣﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻧﻮ ﺩﮎ ﻣﯿﮑﺮﺩ …
ﺯﯾﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﻤﻮﻥ ﺭﻧﮕﯽ ﺍﺧﻪ ﺗﺎ ﮐﯽ ﺩﻭ ﺭﻧﮕﯽ
ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺭﺳﻢ ﺩﻻﯼ ﺳﻨﮕﯽ
ﯾﮑﯽ ﺩﻟﺶ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﺳﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ
ﯾﮑﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﺸﺪ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺗﺮ ﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺷﺪﻡ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺭ
ﯾﮑﯽ ﺍﺳﻢ ﯾﮑﯿﻮ ﺣﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻧﻮ ﺩﮎ ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﯾﮑﯽ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﺑﯽ ﺍﻭﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻧﻮ ﺟﺎ ﻣﯿﺬﺍﺷﺖ
ﺯﯾﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﻤﻮﻥ ﺭﻧﮕﯽ ﺍﺧﻪ ﺗﺎ ﮐﯽ ﺩﻭ ﺭﻧﮕﯽ
ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺭﺳﻢ ﺩﻻﯼ ﺳﻨﮕﯽ
 
 
 
جهت دانلود آهنگ بر روی لینک زیر کلیک نموده یا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید 
 
لینک مستقیم دانلود:
 

تاریخ : سه شنبه 19 شهريور 1397
بازدید : 204
نویسنده : محمدرضا غلامی

 مهاجر چت 

یک چت روم چند منظوره با امکانات عالی 

#چت‌گروهی 

#چت_خصوصی بصورت پی وی 

#بخش_اینستایی

قابلیت به اشتراک گذاری فایل تصویری کلیپ 

قابلیت لایک ویدیو 

قابلیت فالور 

قابلیت تنظیم چت خصوصی و بلاک مزاحم

اشتراک آسان بدون ایمیل یا شماره تلفن 

و کلی امکانات دیگر مانند بخش اخبار طرح سوال ، بازی و سرگرمی گالری عکس و... 

برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک نمایید 

 

 apk.e-droid.net/apk/app2668386-9x1kyf.apk

 

 

دانلود به صورت فایل از کانال نسیم خنک در روبیکا 

 

rubika.ir/nasimekhonak

 

پس از عضویت در کانال از قسمت جستجو عبارت #مهاجرچت را سرچ نمایید 

 

 

دانلود بصورت فایل از کانال تلگرامی نسیم خنک 

@nasimekhonak 

 

 

t.me/nasimekhonak

 

پس از ورود و عضویت در کانال عبارت #مهاجرچت یا #MohajerChat را از قسمت جستجوی کانال سرچ کنید 

 


تاریخ : شنبه 7 دی 1392
بازدید : 207
نویسنده : محمدرضا غلامی

به سلامتی اونایی که دلاشون هزار بار شکست ولی هنوزم دلشکستن بلد نیستن...

به سلامتی اونایی که حالشون خوب نیست،اما می خندن که حال بقیه گرفته نشه...

به سلامتی اونایی که خودشون سنی ندارن، ولی روزگار دلشونو پیر کرده...

به سلامتی اونایی که درد همه رو گوش میکنن ولی معلوم نیست خودشون کجا درد و دل میکنن...

به سلامتی اونایی که غصه هاشونو با خودشون قسمت میکنن و شادی هاشونو با بقیه...

به سلامتی کسی که عشقم،نفسم،جونم گفتناش تیکه کلومش نیست...

به سلامتی هر کی مرده!!!نه هر چی مرده !!! که مرد بودن به جنسیت نیست به مرامه...

به سلامتی کسی که صد تا عاشق داره ولی عاشق یه بی معرفته...

به سلامتی همه ی اونایی که به پای هم پیر شدن،اما از هم سیر نشدن...

به سلامتی پت که هیچوقت مت رو تنها نگذاشت!

به سلامتي قديما كه به جاي شماره به هم دل مي دادن ...

به سلامتی کوه که هر بار میگی دوستت دارم هزار بار ازش جواب می گیری...

به سلامتی معرفت برگ های پاییزی که کمرشون زیر کفشامون می شکنه ولی زیر پامونو خالی نمی کنن...

و به سلامتی مادرانی که نه تکرار میشن و نه تکراری...

فرقی نمی کنه خانم باشی یا آقا همین که دل نشکنی و با دل کسی بازی نکنی مردی...

شیر هم تاج سلطانی را بر زمین نهاد وقتی دید که هر کفتاری آهو شکار می کند!

من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم، من از بیگانه نمی ترسم ولی از خویش می ترسم!

نمی ترسم من از شیر و پلنگ و نعره گرگان از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم!

همیشه به خاطر بدی هاش بخشیدمش...اما به خاطر بی ارزش کردن خوبی هام نمی بخشمش...  شیشه هاشکستنیست،زندگی گذشتنیست این فقط محبت است که همیشه ماندنیست...

اونی که میره،بذا بره. گور باباش! خیلی شیک و مجلسی به استقبال اونی برو که داره میاد!

چیزی که به التماس آلوده شود، بهتر است که نباشد حتی اگر عشق باشد...

در آغوش خودم هستم،من خودم را در آغوش گرفته ام! نه چندان با لطافت،نه چندان با محبت،اما وفادار،وفادار...

دختر بودن هم تاوان دارد،دوست می شوی از روی عشق نه هوس،تنت رابه او می سپاری پس از مدتی او می رود و آن زمان تو هرزه ای و او کمی دختر بازی کرده است!

هنوز هستند پسرانی که بوی مردانگی می دهند،می شود به آنها تکیه کرد،اهل ناموس بازی نیستند،می شود روی حرف و قول هایشان حساب کرد...

هنوز هم هستند دخترانی كه تنشان بوی محبت خالص می دهد...

هی فلانی! صندوق صدقات نیست دل من ،که گاهی سکه ای محبت در آن بیاندازی و پیش خدای دلت فخر بفروشی که مستحقی را شاد کرده ای!

آدم مست باشه اما پست نباشه! آدم سرکار باشه اما سربار نباشه! آدم بیکار باشه اما بی عار نباشه! آدم بی کس باشه اما ناکس نباشه! آدم بی صفا باشه اما بی وفا نباشه! آدم دلتنگ باشه اما دل سنگ نباشه! خلاصه،آدم اگه مرد هم نباشه،نامرد هم نباشه!

اگه مردین؟ مرد بمونین. اگه نیستین. نامردی نکنین. اگه تنهایین؟ تنها بمونین. اگه نیستین. تنهاش نذارین. اگه عاشقین؟ عاشق بمونین. اگه نیستین. حرمت عشق رو نشکنین. اگه نجیبین؟ نجابت کنین. اگه نیستین. هرزگی نکنین...

هرزگی مختص به تن فروشی نیست و ربطی به جنسیت هم نداره همین که از اعتماد کسی سوءاستفاده کنی،هرزه ای! همین که به دروغ بگی دوستت دارم،هرزه ای! همین که خیانت کنی،هرزه ای! همین که رفاقتت به خاطر پول باشه،هرزه ای! همین که راز کسی رو بعد از قطع رابطه به دیگران بگی،هرزه ای! تن فروشی بکن! صاحب اختیارِ تنتی! اما هرزگی نکن چون باید از احساس و آبروی دیگران باید مایه بذاری!

آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی راخاموش می کنی، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تاصدای خرد شدن غرورش را نشنوی،آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می انگاری می خواهم بدانم دستهایت رابه سوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای خوشبختی خودت دعاکنی؟؟؟

قلب مردمان این شهر مرده است...

سکه ها همیشه سر و صدا می کنند،اما پول های کاغذی همواره ساکت اند،پس وقتی ارزش شما زیاد می شود، ساکت و فروتن باقی بمانید...

هر وقت در خیانت و فریب دادن کسى موفق شدى به این فکر نکن که اون چقدر احمق بوده به این فکر کن که اون چقدر به تو اعتماد داشته...

خیلی وقتا بهم گفتن چرا می خندی بگو ما هم بخندیم؟ اما هرگز نگفتن چرا غصه می خوری بگو ما هم بخوریم!

 


تاریخ : جمعه 29 آذر 1392
بازدید : 182
نویسنده : محمدرضا غلامی

دانلود نرم افزار کاربردی WinMountبرای ساخت واستخراج فایلهای زیپ ودیگر فرمت ها

 

 

 

http://markazedownload.com/?p=2032

 

 


تاریخ : جمعه 8 آذر 1392
بازدید : 173
نویسنده : محمدرضا غلامی

دوتارفیق عاشق یک دختر میشن

دختره میگه من 2 جام مشروب برای شما میارم
تو یکیش زهر ریختم....هرکس زنده بمونه اون با من ازدواج میکنه...!

رفیق اولی میخوره میگه: به سلامتی این که من بمیرم و رفیقم به عشقش برسه،
رفیق دومی میخوره میگه: به سلامتی این که من بمیرم و رفیقم به عشقش برسه.

بعد دختره یه پیک میخوره میگه زهر تو این بود!

میخورم به سلامتی این که رفاقت این دو رفیق به هم نخوره...!!!

 


تاریخ : جمعه 8 آذر 1392
بازدید : 205
نویسنده : محمدرضا غلامی

پشت این پنجره هایه بسته یه قفس مونده بایک دل خسته

کاش میشدکه مثل زوزای قدیم بادلت همسفرجاده ی دنیامیشدم

خسته ام ازدل تنهای خودم

کاش که عمرقصه ی ماکم نبود

آخرعشق من وتوگریه وماتم نبود

کاش تنها یادگارتوبه من پیرهن تلخ عزابرتن نبود

تومیگفتی که من وتو خسته ایم توی این جاده ی پرپیچ هوس

من وتومسافردربه دریم بیابشکنیم تانشکسته نفس

من میگفتم خستگیمون دردعشقه

ولی میشه دردوتوسینه نشوند

بزاربشکنه غرورمون ولی غم تنهایی روازریشه سوزوند

کاش میدونستی هنوزدوستت دارم

روزوشب حسرت روزای گذشته رودارم

حالاکه رفتی ونیستی پیش من طاقت همیشه بودن ندارم...!

 


تاریخ : جمعه 8 آذر 1392
بازدید : 150
نویسنده : محمدرضا غلامی

دلم سوخت واسه احساسی که پایه توهدرکردم

دلم سوخت که توبودی اماباتنهایی سرکردم

دلم سوخت واسه قلبی که عاشقونه دست تودادم

واسه عمری که سوزوندیش ولی بازنرفتی ازیادم...!!!

 


تاریخ : جمعه 8 آذر 1392
بازدید : 170
نویسنده : محمدرضا غلامی

مراببخش که ســاده بودنم دلت رازد...

مراببخش که عشق ورزیدنم چشمانت رابست...!

میروم تاآنان که تواناترند...

تورابه اوج بودنت برسانند...

 


تاریخ : چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 178
نویسنده : محمدرضا غلامی

دلم میخواد تمامِ حسِ نابمو برات بنویسم! اما نمیدونم از تو چه میگذره در خیالم که این چنین قلم و کاغذ بی تابی میکنن … میدونی، گاهی دلم میخواد از شدت این دوست داشتن بمیرم… میخوام داستانی از علاقه ام به تو رو بنویسم احساس منو اندازه نگیر … خودت میدونی بی اندازه دوستت دارم … ! کاش می دونستی ... برای این که تنهام؛ تو را نمیخوام برای این که میخوامت؛ تنهام …!!! تو رو و عشق تو رو... با کسی قسمت نمیکنم تنها سهم من از زندگی تویی... بهترین سهمی که خدا می تونست به من بده با تمام وجودم دوستت دارم نمی دونم، تا به حال شده دوست داشتنتو قورت بدی… ؟! لبخند بزنی… بی تفاوت باشی…؟ شده دلتنگی بپیچه به دلت، راهِ نفستو ببنده، خَفَت کنه… شده یک آهنگ برات بشه روحِِ یک لحظه… بشه خاطره… و هر چه تکرار بشه دیوونه ترت کنه…؟ شده خاطراتتو روزی چند بار مرور کنی... شده شب تا صبح بیدار باشی... حتی چند روز بیخواب باشی و همش به فکرش باشی شده قسم بخوری دیگه کاری به کارش نداری… هزار بار دیگه هم بشکنی اما باز با دست و دلِ شکسته، دوستش داشته باشی…؟ شده این همه دوست داشته باشی؟

 


تاریخ : چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 124
نویسنده : محمدرضا غلامی

آهای غریبه!

 

 

می دانی درد لحظه ای که مردی در خود می شکند؟

 

 

انگار از کل مردم دنیا شرمسار باشد.

 

 

می  دانی غم لحظه ای را که سکوتی با سکوت جواب داده می شود؟

 

 

می دانی امیدی که به یک فرد نا امید تر بسته می شود چه معنایی دارد؟

 

 

ثانیه ها را ساعت وار به شوق دیدن کسی معکوش بشماری و او را نبینی؟

 

 

می دانی  غم دلی را که محکوم به خداحافظی است اما نمی تواند؟

 

 

.

 

 

.

 

 

.

 

 

می دانم که می دانی!

 

 

اما حتم دارم که هنوز

 

 

باور نکرده ای

 

 

دلی را که برای کسی می تپد اما به او می گویند خاموش!

 

 

که اگراینطور نبود

 

 

لب تو اینچنین خاموش نبود

 

 

خاموش چون بزرگترین آتشفشان مرده دنیا!

 

 

بشکن این قفل سکوت را

 

 

که

 

 

سکوت بر آن آیت حیات نمی آید.

 

 

 

 

 

آهای غریبه!

 

 

تاهنوز دیر نشده است

 

 

تا هنوز دلم از این روزگار سیر نشده است

 

 

تا هنوز دلی در سینه می تپد

 

 

 برگرد

 

 

و حیات را به جهانی برگردان.

 

 

 

 

 

استخاره لازم نیست!

 

 

از عشق مترس

 

 

توکل کن

 

 

وضو بگیر و بیا

 

 

تا نماز عشق مشترکی به شکرانه بر پا کنیم.

 

 

تا اشک های همدیگر را پاک کنیم.

 

 

دستهای خیس من منتظر دستهای توست

 

 

من هنوز منتظرم

من هم وضو گرفته ام!

 


تاریخ : چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 171
نویسنده : محمدرضا غلامی

می خواهم از عشق بنویسم

از این تلاطم پیرانه سر که انگار تقویم عمر مرا وارونه خوانده است.

 آه که در پایان من تازه میل آمدن کرده است!

می ترسم

از این آرزوی چندین ساله می ترسم

از نوشتن درباره عشق می ترسم

دست هایم از ترس یخ بسته اند، پاهایم لرزانند ودلم دریاوار در جوش و خروش است.

من از شروع دیر هنگام می ترسم.

از تلاقی نگاهی که خرمن جانم را به اشارتی سرد می سوزاند می ترسم

از شب های پر رمز و راز،

 از سکوت های کشدار،

 از دعاهای بی اثر و نماز های بی حضور

از خودم و تمام لحظات پر از خیال تو می ترسم.

اما

تو بیایی من نخواهم ترسید

تو بیایی من شجاع خواهم شد

تو بیا و اسم شب تمام حیات و ممات من را بر زبانت جاری ساز

بیا و عشق را فریاد کن.

اگر بیایی

من و تو همه را مبهوت خواهیم کرد

اگر بیایی 

 خدا هم با ما خواهد بود.

و شاید باز

خدا را چه دیدی

من عاشق تو خواهم شد.

باور کن!

 


تاریخ : چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 146
نویسنده : محمدرضا غلامی

یه سری به خودت بزن

 

 

پاشو  !

 

 

یه سری به خودت بزن ... از خودت بگو ...

 

 

چند وقته که از خودت خبر نداری ؟ کجایی؟ نیستی؟ کم پیدایی!!!

 

 

 

 

 

یه سری به خودت بزن..

 

 

بقیه رو وِل کن ... یکمی به خودت فکر کن... مگه تا چقدر زنده ای؟

 

 

اگه تا آخر عمرت هم به این رویه ادامه بدی هیچی تغییر نمیکنه .. همینه که هست !!

 

 

پس رهاشون کن ، تا راحت بشی ... بیا سراغ خودت  یه سری به خودت بزن...

 

 

کی بهتر از خودت؟ کی بهتر از تو ، تو رو میفهمه.

 

 

تنهایی....؟؟؟ پُر شو ! از درون پر شو !!! ...

 

 

اونقدر پر شو که همه ی جای خالی هار و بگیره و دیگه خلعی نباشه ...

 

 

نگرد دنبال کسی که با اون کامل بشی ... خودت یه تنه کامل باش !

 

 

 

 

 

وقتی سعی کردی کامل بشی و روی پای خودت بایستی... چیزی یا کسی رو که میخوای به دستش میاری ...

 

 

همین حالا پاشو ... پاشو!! یه سری به خودت بزن ... خیلی وقته که خودتو تنها گذاشته بودی ...

پاشو...

 


تاریخ : چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 133
نویسنده : محمدرضا غلامی
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان...!

نه به دستی ظرفی را چرک میکنند...

نه به حرفی دلی را...

تنها به شمعی قانع اند و اندکی سکوت...!!!

 


تاریخ : چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 115
نویسنده : محمدرضا غلامی

از عذاب بی تو بودن،در سکوت خود خرابم

دوری از صورت ماهت،هر نفس میده عذابم

خاطرات با تو بودن شب و روز میاد بخوابم

اینه آخرین کلامم ،بخدا بی تو خرابم

 


تاریخ : چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 148
نویسنده : محمدرضا غلامی
  • جنگ نرفتیم اما زیاد جنگیدیم !

جانباز نیستیم اما زیاد با جونمون بازی کردیم .

کوچه ای به نام ما نشد اما همیشه اواره ی کوچه ها بودیم .

ترکش نخوردیم اما هزار بار ترورمون کردن .

به لطف خدا… امروز زندگی قشنگی را تجربه میکنیم…!

 


تاریخ : چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 137
نویسنده : محمدرضا غلامی

الــآن نـَـــه. .

 

فِعلـَــاً دورِتــــ شُلوغــِــه. .

 

تَنـهــآتـــ کــِـ گُــذآشتــَنـــ ، يــآدِـ مــَن مے اٌفتــے .

 

اونوَقتــ ديگِــه شـَرمَنــدَمــ . .

 

چونـ اِحتِمــآلَــآً مــَن تَـنـهــــآ نيســ ــ ــتَـمـــ .

 


تاریخ : چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 153
نویسنده : محمدرضا غلامی
ﺣﻘﻴﻘﺖ "ﻣﻦ "
 
ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼـــــﻪ ﺩﺭ
 
ﻧـــــﻮﺷﺘﻪ ﻫـــــﺎﯾﻢ ﻣـــــﯿﺨﻮﺍﻧﯽ ،
 
" ﺗﻠـــــﺨﺘـــــﺭ " ﺍﺳﺖ !

 


تاریخ : چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 132
نویسنده : محمدرضا غلامی

هزاران دست هم به سویم دراز شود !!!

پس خواهم زد …

تنها …

تمنای دستان تو را دارم …

باور کن خیلی حـرف است

، وفادار دست هایی باشی

که یکبار هم لمسشان نکرده ای …

 

گرمی دستهای تو

آتشی است که با آن

تمام وجودم را گرم خواهم کرد

حتی در سرمای زمستان

واین یعنی همان دوست داشتن

و من برای دوست داشتن

 

دلیل نمی خواهم….

همین دستهای تو کافی است ..

 


تاریخ : چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 131
نویسنده : محمدرضا غلامی

تو نبودی دل به دل راهی نداشت 


از خیال عشق آگاهی نداشت


 تو نباشی تا قیامت بی کسم


 در تمام زندگی دلواپسم

 


تاریخ : چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 140
نویسنده : محمدرضا غلامی

قاصدک شعر مرا از بر کن


برو آن گوشه ی باغ


سمت آن نرگس مست


و بخوان در گوشش و بگو باور کن


یک نفر یاد تورا لحظه ای از یاد نخواهد برد...

 


تاریخ : چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 140
نویسنده : محمدرضا غلامی

با زنت شوخی کن
سر به سرش بگذار
از غذایش بچش
از دستپختش تعریف کن
و بدان که اگر گاهی هم ظرف ها را تو بشوری
آسمان خدا به زمین نمی آید…!
آخر می دانی؟
او همان دختر رویاهای دیروزت است
که به آشپز خانهء زندگی امروزت آمده…!
باور کن بدون او
اجاق خانه ات حسابی کور کور است

 


تاریخ : چهار شنبه 6 آذر 1392
بازدید : 133
نویسنده : محمدرضا غلامی

سلام ای رهــگذر 
با نگاه بی انتهایت 
به عمق تک تک حـــروف و واژه هایــم بنــگر 
و آرام آرام مرا همراه با این صفحه ورق بزن... 
و بـــــــــــعـد 
به رسم روزگار 
مراو عمق نو شته هایم را 
به دست فراموشی بسپار
--------------------------------
روزگارم را
ســـیــآه کرده اند و
میگویند شــــب است
آتشی بر دلم انداخته اند و 
میگویند تب است...

 


تاریخ : سه شنبه 5 آذر 1392
بازدید : 186
نویسنده : محمدرضا غلامی

به پایین نشستن خیالت نره

من از خیلیا خیلی بالاترم

من اونقدر دارم که با یک نفس

تموم غماتو یه جا میخرم

مثه خاک قالی که باید تکوند

مثه شیشه ی غم که باید شکست

به این آسمون طلایی قسم

به این سفره ی باز و این نونی که هست

فقط عشق میتونه با بودنش

یه دنیای غمگین و شادش کنه

کم آورده بودم به دادم رسید

خدا درد عشق و زیادش کنه

خودم خم شدم تا تمام تنم

واسه جاده ی زندگی پل بشه

کنارت نشستم مدد خواستم

که کار نشد با توکل بشه

 


تاریخ : یک شنبه 3 آذر 1392
بازدید : 530
نویسنده : محمدرضا غلامی

 داشتم عکسای گوشیمو نگاه می

 کردم ،رسیدم به یه عکس که روش نوشته بود :

 

 چه آسان می توان از یادها رفت ...

 

واقعا چه آسان از یادت رفتم.......

 


تاریخ : یک شنبه 3 آذر 1392
بازدید : 98
نویسنده : محمدرضا غلامی

از خودم دور میشوم

 


تا به تو نزدیکتر باشم

 


این روزها . . .

 


" خیال "

 


تنها راه با تو بودن است !

 


تاریخ : یک شنبه 3 آذر 1392
بازدید : 73
نویسنده : محمدرضا غلامی

وقتی دستت تو دست عشقته و آروم یه فشار کوچیک به دستت میده …


بی تفاوت ازین فشار رد نشیا


داره باهات حرف میزنه…


میگه دوست داره!


میگه هوات و داره!


میگه حواست به من باشه!


میگه حواسش بهت هس!


میگه تنها نیستیا!


میگه….


تو هم همینجور که دستت تو دستشه


آروم انگشت شصتت و بکش رو انگشتاش…


آره


یه وقتایی بی صدا و بی نگاه حرف بزنین !

 


تاریخ : یک شنبه 3 آذر 1392
بازدید : 83
نویسنده : محمدرضا غلامی

دوست مجازی من...


چند وقت است برایت مینویسم


و تو میخوانی


وگاهی تو مینویسی و من میخوانم

دوست مــــــــــجازی من

این روزها درد دلهایمان را


به زبان نمی آوریم


تایپ میکنیم

مانده ایم اگر این دنیای مجازی نبود


روی دیوار احساس چه کسی مینوشتیم

نامت زیباست اما افسوس مجازی هستی

پشت هر یک از این نوشته ها یک نفرنشسته است


میخواند،فکر میکند،گاهی هم گریه میکند،یا میخندد

برای چند دقیقه هم که باشد از دنیای واقعی مرخصی میگیری


مینشینی برای دل خودت


گاهی هم شب و روز میچرخی در این دنیای رمز دار

ولی میدانم

قدر تمام لبخندهایت تنها هستی


اگر همدمی بود که مجازی نمیشدی

دوست مــــــــــجازی من

گاهی آنقدر بیخود میشویم بین یک دنیا دروغ و اعتقاد

فراموش میکنیم خودمان را


دور میزنیم منطق و باورهایمان را


میخندیم/گاهی هم دروغ میگوییم

نمیدانم....


شاید این معجزه ی مـــــجازی بودنت باشد

دوست مجازی من

بودنت را قدر میدانم♥

 


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

من آن غریبه ی دیروز ، آشنای امروز و فراموش شده ی فردایم . در آشنایی امروز مطالبی می نویسم و عکس هایی قرار می دهم تا در فراموشی فردا یادم کنید . غرض نقشي است كز ما بازماند / كه هستي را نمي‌بيبنم بقايي...

طرفدار کدام تیم هستید؟


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان *دلنوشته* و آدرس rezagholami.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 49
بازدید ماه : 64
بازدید کل : 1392
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1



Alternative content